Thursday, June 28, 2012

تقدس رنج

شما با رنج‌هایتان چه می‌کنید. آن‌ها را می‌پذیرید.آن‌ها را انکار می‌کنید. به سرنوشتی که برای‌تان رخ داده نفرین می‌کنید یا تنها در پشت رنج‌هایی که خداوند نصیب ما می‌کند می‌توان آ سودگی و لذت را دنبال کرد.
در روان‌شناسی تحلیلی رنج جزء لاینفک زندگی بشر است. 
جای بسی تاسف است ، وعده خوشبختی و شادی در دنیای ما و خانواده‌های ما چنان فراگیر شده است که عده زیادی برای رنج‌هایشان ارزشی قائل نیستند.خیلی‌ها سعی می‌کنند به خودشان بقبولانند که اگر رنجی در زندگی‌شان است یا خود و یا دیگران را بخاطر وجود آن رنج سرزنش کنند . و بدتر از آن تصور می‌کنند باید بدون روبرو شدن با آن رنج با انکار و یا فرار از آن می‌توان مساله را حل کرد .
عده‌ای برای آن‌که واقعیت‌های عریان پشت رنج‌های خود را به روی خوشان نیاورند دست به اقدامات عجیب و غریبی می‌زنند منجمله انواع و اقسام اعتیادها. اعتیاد به کار برای آن‌که رنج‌های زندگی زناشویی یا زندگی خانوادگی را فراموش کنند. اعتیاد به مواد افیونی برای آن‌که فراموش کنند و مسوولیت‌هایی هم  که در زندگی دارند. اعتیاد به لذت جویی‌های بی‌هدف برای آنکه برای یک ‌دم فراموش کنند چقدر زندگیشان در لجن فرو رفته است
 . بررسی کنید ببینید شما برای انکار چه رنجی چه اعتیادی را برای خود برگزیده‌اید .
ای کاش این اعتیادها ذره‌ای از مسائل ما را حل می‌کرد. شادی را در وجودمان پایدار می‌ساخت. اما متاسفانه افسردگی‌های عمیق بعد از این اعتیادها ما را از پای درمی آورد..
بیایید تقدس رنج‌ها این موهبت‌های بزرگ الهی را بپذیریم . هر جا حس می‌کنیم زندگی سختی و فشاری را بر ما تحمیل می‌کند ، شاکر خداوند شویم و منتظر اتفاقات قشنگ پس از روبرویی با رنج‌های مان شویم .
هر رنج و مشکلی بر ما نازل می‌شود مطمئنا خداوند توانایی‌ها و قدرت متناسب را هم همزمان به ما اعطاء کرده است و هیچ رنجی بیهوده در مقابل ما گذاشته نمی‌شود.
تا ما زنده‌ایم ، رنج‌ها هم همزاد و همراه ما خواهند بود . فراموش نکنیم که رنج‌های بزرگ را تنها به آدمهای بزرگ می‌دهند. بنابراین بهتر است با رنج‌هایی امروز مسولانه روبرو شویم تا بدینوسیله شایستگی‌های خود را برای دریافت رنج‌های بزرگ ‌تر اعلام کرده باشیم .
فراموش نکنیم لذت و ابتهاجی که پس از گذراندن یک رنج با همه سختیهایی که می‌کشیم بدست می‌آوریم چنان حلاوت و شیرینی دارد که هیچگاه فراموش نمی‌شود .


Sunday, June 10, 2012

عشق ورزیدن

در دردها دوست را خبر نکردن ، خود نوعی عشق ورزیدن است!

  دکتر شریعتی

Friday, June 8, 2012

آرزوهایی که حرام شدند

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم . لستر هم با زرنگی آرزو کرد  دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد ، بعد با هر کدام از این سه آرزو ، سه آرزوی دیگر آرزو کرد ، آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی بعد با هر کدام از این دوازده آرزو . سه آرزوی دیگر خواست که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا... به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد . برای خواستن یه آرزوی دیگر تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...

۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو!

بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن ، جست و خیز کردن و آواز خواندن و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر بیشتر و بیشتردر حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند ، عشق می ورزیدند و محبت میکردند . لستر وسط آرزوهایش نشست آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا و نشست به شمردنشان تا ....... پیر شد

و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند

آرزوهایش را شمردند ، حتی یکی از آنها هم گم نشده بود . همشان نو بودند و برق میزدند .

بفرمائید چند تا بردارید به یاد لستر هم باشید که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها

همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد

سوالی از مترسک

 از مترسکی سوال کردم:آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده‌ای ؟

 پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من لذتي به یاد ماندنی است پس من از کار

خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی‌شوم!

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!

گفت : تو اشتباه می کنی!

زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده

باشد!!!

جبران خلیل جبران