Saturday, September 29, 2012

جمال جانفزا

آتشینا آب حیوان از کجا آورده ای

دانم این باری که الحق جانفزا آورده ای

مشرق و مغرب بدررد همچو ابر از یکدگر

چون چنین خورشید از نور خدا آورده ای

خیرگان روی خود را از ره و منزل مپرس

چون بر ایشان شعله های کبریا آورده ای

احمقی باشد اگر جانی بمیرد بعد از این

چون چنین دریای جوشان از بقا آورده ای

از قضا و از قدر مر عاشقان را خوف نیست

چون قدر را مست گشته با قضا آورده ای

می نگنجد جان ما در پوست از شادی تو

کاین جمال جانفزا از بهر ما آورده ای

شمس تبریزی جفا کردی و دانم اینقدر

کز میان هر جفائی صد وفا آورده ای

 

دیوان شمس تبریزی

No comments:

Post a Comment