سفری درراه است ...
چمدان در راه است
کوچه ها منتظرند
سفری باید کرد، به ته واژه ی عشق
به گذرگاه سلوک نگاه باران
لحظه ها در گذرند، ابرها میشمرند ثانیه ها را
وقت تنگ است و زمان مشغله دار
من که رفتم !
تو بگو با مهتاب ...
پشت سر آب نریزد که من
قصد برگشت ندارم به زمین!
No comments:
Post a Comment