Monday, May 23, 2011

نقدي بر نظرات هاوكينگ

نقدي بر نظرات هاوكينگ

دكتر فريد ابريشمچي

 

شاید تا کنون نام استفان هاوکینگ، استاد ارشد ریاضیات در دانشگاه کمبریج و فیزيكدان و كيهان شناس سرشناس، را شنیده باشید و حتی چیزهایی در باره نظریات او و به خصوص نظریاتش در مورد انفجار بزرگ، Big Bang، سیاه چاله ها، black holes، طبیعت فرازمینی، extraterrestrial life، و دیگر موضوعات و مسائل پیرامونی آنها خوانده باشید.

از حدود نیمه فروردین ماه بود که شبکه تلویزیونی من و تو 2 برنامه مستندی به نام «سفر به اعماق جهان با استفان هاوکینگ» را در چندین قسمت پخش کرد که در هر قسمت و با یک نام فرعی، به گوشه ای از نظریات این ریاضیدان مشهور می پرداخت. هر چند که هدف آن برنامه تنها تشریح نظرات کیهانشناسی هاوکینگ به زبان ساده بود، اما این دانشمند بریتانیایی در مورد موضوعات مذهبی نیز نظریاتی ابراز کرده و عقاید خود در این زمینه را به نظریات کیهانشناسی خود پیوند زده است.

او در نخستین کتاب خود به نام تاریخچه مختصر زمان، A Brief History of Time، نوشت؛ «اگر یک نظریه کامل را کشف کنیم، آن واپسین پیروزی عقل انسان خواهد بود زیرا در آن موقع ما ذهن خداوند را خواهیم شناخت». او در همان کتاب وجود خداوند را برای تبیین اصل جهان غیرضروری خواند اما در عین حال، این احتمال را هم رد نکرد که خداوند دستی در خلقت جهان داشته باشد. 

او طی دو دهه اخیر به صورت مشخص تری عقیده خود در مورد وجود خداوند را در مصاحبه های مختلف و همچنین در کتاب 2010 خود به نام طرح عظیم، The Grand Design، بیان کرده است. او در این کتاب نوشت؛ «مسئله این است: آیا مسیر آغاز جهان توسط خداوند و به دلایلی نامعلوم برای ما، بوده است یا آن که با قوانین علمی تعین یافته است؟ من معتقد به دومی هستم. به دلیل قانونی همچون جاذبه است که جهان می تواند خود را از هیچ به وجود آورد و در آینده نیز به وجود خواهد آورد».

آیا هاوکینگ را می توان فردی ملحد دانست؟ با توجه به مصاحبه های چند ساله اخیر وی نمی توان پاسخ قاطعی به این پرسش داد. او سال 2007 و در مصاحبه ای با رویترز مدعی شد که فرد مذهبی به معنای متداول آن نیست و گفت؛ «من معتقدم که جهان با قوانین علم اداره می شود. قوانین جهان ممکن است که از سوی خداوند مقرر شده باشند، اما برای نقض این قوانین مداخله نمی کند».

در ژوئن سال گذشته بود که او در مصاحبه ای با شبکه 4 بریتانیا وجود خداوند را به عنوان یک شخص رد کرد و گفت؛ «اگر دوست دارید، می توانید قوانین علم را خدا بنامید، اما این نمی تواند خدای شخصی باشد که با شما ملاقات کند و سوالاتی از شما بپرسد». 

اوایل ژوئن سال جاری و در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی ای بی سی، او بار دیگر خداوند را به عنوان تجسمی از قوانین طبیعت تعریف کرد و با غیرمتعارف خواندن چنین تصوری از خداوند با عقاید مردم گفت؛ «آنها خداوند را همانند موجود انسانی می سازند که می توانند با او رابطه شخصی داشته باشند. وقتی که شما به اندازه بیکران جهان نگاه می کنید و این که حیات اتفاقی انسان در آن تا چه میزان بی اهمیت است، دیگر چنان تصوری محال به نظر می رسد». 

او بر اساس این تعریف، تمایز بنیادین بین مذهب و علم قائل شد و گفت که دین مبتنی بر اقتدار و مرجعیت است و علم مبتنی بر مشاهده و عقل و نتیجه گرفت که علم پیروز خواهد شد چون نتیجه بخش است. هاوکینگ 16 می در مصاحبه اخیر خود با روزنامه گاردین در مورد مرگ گفت که اعتقادی به بهشت و جهان پس از مرگ ندارد و عقاید مربوط به آن را داستانهای افسانه ای می داند.

روشن است که عقاید هاوکینگ خوش آیند اصحاب دين و از جمله كليسائيان نیست و به همین جهت، آنان واکنش تندی نسبت به عقاید وی ابراز کرده اند و علاوه بر این، برخی از دانشمندان نیز چندان موافق نظریات او نیستند.

کتابهای متعددی در پاسخ به عقاید هاوکینگ نوشته شده که یکی از آنها به نام «خدا و استفاون هاوکینگ: بالاخره طراحی از آن کیست؟» به قلم جان کارسون لنوکس است. لنوکس، استاد ریاضیات آکسفورد، در این کتاب سعی دارد تا با بررسی کتاب طرح عظیم هاوکینگ به نقد دلایل و منطق هاوکینگ بپردازد و نشان دهد که حتی از طریق استدلالهای هاوکینگ نیز نه تنها خدای خالق از جهان طرد نمی شود، بلکه حتی وجودش قابل اثبات نیز هست.

از پاسخهای افرادی مثل لنوکس یا اریک پرست، استاد ریاضیات کمبریج، به هاوکینگ حداقل می توان این نتیجه را گرفت که عقاید هاوکینگ در مورد خداوند یا معاد، عقایدی منتج از علم ریاضی یا فیزیک نیست. حداکثر چیزی که می توان گفت این است که هاوکینگ نظر شخصی خود را فارغ از مقامش به عنوان ریاضیدان و دانشمند علوم تجربي بیان کرده و این همان چیزی است که استفان نوولا، استاد عصب شناسی دانشگاه ییل آمریکا، در مقاله خود با عنوان نظر هاوکینگ در مورد بهشت، Hawking on Heaven، متذکر شده است. 

نوولا معتقد است که هاوکینگ از عبارت «من در نظر می گیرم»، I regard، استفاده کرده و به این جهت مدعی استدلال منطقی برای رد خداوند یا معاد نیست. البته هاوکینگ همانند هر فرد معمولی دیگری می تواند نظر خاص خود را در مورد مسائل مختلف از جمله خداوند و معاد داشته باشد، اما موضوع اصلی در این است که آیا به عنوان یک عالم تجربی، خواه فیزیک یا هر علم تجربی دیگر، می تواند به چنین عقایدی دست يابد و آنها را بیان کند؟

اسکات تویسون در کتاب خود با عنوان «جهان نامشهود»، The Unobservable Universe، به این مسئله پاسخ داده و آن را بنابر تمایزات بین دو حوزه مختلف علم تجربی و الهیات تبیین کرده است. به نظر تویسون، علم تجربی حدودی دارد و یکی از حدودش این است که نمی تواند عدم وجود موضوعات و پدیده هایی ورای حوزه کامل مشهودات را اثبات کند. تویسون از این جهت، خطی بین علم تجربی و الهیات ترسیم می کند و معتقد است که هاوکینگ پا را فراتر از این خط گذاشته به صورتی که گویا از هر دو منظر به موضوع پرداخته است. در واقع، نکته ای که تویسون به آن توجه کرده را می توان بنابر دو مقوله مرتبط به هم معرفت شناسی و روش شناسی تبیین کرد و بر اساس این دو مقوله است که نقد جدی بر عقاید هاوکینگ در مورد خدا و معاد از جهت یک نظریه علمی وارد دانست.

 

منبع :

http://www.fararu.com/vdcbwfbz.rhbw0piuur.html

No comments:

Post a Comment