Wednesday, May 25, 2011

لطيفه ای برای حضار



پيری برای جمعی سخن میراند.لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان  لطيفه  را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.

او مجدد  لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن  لطيفه نخندید.


او لبخندی زد و گفت: 

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به  لطيفه ای  یکسان بخندید،پس چرا بارها و بارها به  گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ گذشته را  فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد

No comments:

Post a Comment