آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع ، آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
عشق آمد وشد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزاء وجودم همـگی دوست گرفت نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
خواجه عبدالله انصاری
No comments:
Post a Comment