Monday, April 23, 2012

عشق آمد

عشق آمد وشد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزاء وجودم همـگی دوست گرفت
نامی است ز من بر من و باقی همه اوست

خواجه عبدالله انصاری

No comments:

Post a Comment